شاهبندر۳

دین و سنت

شاهبندر۳

دین و سنت

ابوبکرصدیق درمیدانهای حهاد

aboobakr-jihadعبدالواحد دهواری

مورخین و سیره‌نویسان نوشته‌اند که: ابوبکر صدیق (رضی الله عنه) همراه با رسول ‌الله (صلی الله علیه وآله وسلم) در غزوه‌ی بدر و تمام غزوات شرکت نموده وهیچ یک از آنها را از دست نداده است، روز احد زمانی که همه پراکند شده بودند وی در کنار پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) باقی ماند و رسو‌‌ل ‌الله (صلی الله علیه وآله وسلم) پرچم عظیم روز تبوک را که سیاه رنگ بود، به ابوبکر سپرد. (۱)

ابن کثیر گوید: تمام سیره نویسان و مورخین متفقند که ابوبکر در تمام غزوات رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) را همراهی نموده است. «اسد الغابه۳/۳۱۸»

آری! ایمان به خدا و محبت به رسولش چنان در قلب ابوبکر ریشه دوانده بود، که از بذل و انفاق مالش اندک درنگی نکرد جان خود را نیز در خطر انداخت و در تمام میادین جنگ همراه رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) حضور به هم رسانید و تا مرز شهادت پیش رفت.

اینک فقط به قسمتی از شخصیت جهادی ابوبکر و نقش او در میدانهای جنگ به صورت خلاصه اشاره می‌کنم باشد که ما بیش از پیش با صحابه و صدق و ایمان آنها آشنا شده و با تأسی به آنها بتوانیم ارزش دین را درک کرده و برای آن بها قائل شویم. و شاعر چه زیبا به برخی از نقش ابوبکر در دعوت پیامبر اشاره نموده و می‌گوید:

ابوبکر آن که شد یارش، رفیق غار و غمخوارش / چو بلبل مست گلذارش، زشوقش واله و شیدا
زصدقش‌صدق درحیرت، بشرجسم ملک‌ سیرت  /  همه جود و همه غیرت، که قرآن گویدش أتقی

ابوبکر(رضی الله عنه) در میدان بدر

در سال دوم هجری پیامبر با مشوره‌ی مهاجرین قصد کاروان تجاری مکه به سرپرستی ابوسفیان را نمود. ابوسفیان با زرنگی راه ساحل را پیش گرفت و کاروان را نجات داد. اهل مکه که از این ماجرا باخبر شدند به رهبری ابوجهل با سپاهی قریب به ۱۰۰۰نفر جهت نجات کاروان تجاری مکه راهی مدینه شدند. پیامبر با اصحابش مشوره کرد که چه کار کنند اولین کسی که بلند شد ابوبکر بود و مشوره به جنگ داد و بعد از او عمر(رضی الله عنه) بلند شد و نظر او را تأیید کرد. (۲)

پیامبر قبل از جنگ می‌خواست وضعیت استراتژیکی منطقه و جبهه‌ی قریش را بررسی کند، در این حرکت تجسسی باز ابوبکر کما فی السابق درکنار رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) بود، پیامبر با ابوبکر در حال گشت وگذار در منطقه بودند که با پیرمردی عرب ملاقات کردند. پیامبر از او در باره‌ی لشکر مکه و از محمد و یارانش پرسید. پیرمرد گفت: به شما چیزی نخواهم گفت: تا نگوئید از کدام گروه هستید. رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: هرگاه ما را خبردادی به تو می‌گوییم.

پیرمرد گفت: آیا این به آن؟ پیامبر فرمود: بلی، او گفت: تا جایی که به من خبر رسیده، محمد و یارانش در فلان روز حرکت کرده‌اند. اگر صحیح باشد فعلاً در فلان منطقه‌اند. ـ‌ مکانی که در آن لحظه لشکر مسلمین مستقر بود- و به من خبر رسیده که قریش در فلان روز حرکت کرده‌اند. اگر راست باشد در حال حاضر در فلان منطقه مستقرند- مکانی که لشکر مشرکین دقیقاً در آن لحظه مستقر بود- سپس پیرمرد روی به پیامبر و ابوبکر کرده و گفت: چیزی که می‌خواستید به شما گفتم، اکنون مرا خبر دهید که از کدام گروهید. پیامبر جواب داد «ما از آبیم» و به راه‌شان ادامه دادند، پیرمرد مانده بود و می‌گفت: منظورتان از آب چیست؟ آیا از آب عراق؟!!. (۳)

از این واقعه مشخص می‌شود که: چقدر ابوبکر به پیامبر نزدیک بوده و اینگونه ابوبکر درسهای زیادی از رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) گرفت.

ابوبکر در میدان بدر در کنار رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) که در سایه‌‌بانی بالای تلَّی که مشرف بر میدان جنگ بود، قرار داشت مانده و با شمشیری از نیام کشیده رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) را محافظت می‌نمود. کسی به پیامبر نزدیک نمی‌شد مگر اینکه ابوبکر به او هجوم برده و او را از پیامبر خدا دور می‌کرد. (۴)

در جنگ بدر، پیش از شروع جنگ پیامبر دست نیاز به پروردگارش بلند کرد. و به بارگاه او تضرع وزاری نمود:«بارالها! آنچه به من وعده دادی برآورد. کن. بارالها! اگر این گروه مسلمان هلاک شود، هیچ‌وقت در زمین عبادت نخواهی شد». پیامبر آنقدر دعا و استغاثه کرد که ردایش افتاد. ابوبکر ردای پیامبر را برداشت در حالی که و بر دوشش می‌گذاشت، گفت: «مناجاتت با پروردگار برایت کافی است. او آنچه به تو وعده داده برآورده خواهد کرد و الله برای تو کافی است». (۵)

ابوبکر از این موقف رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) درسی مهم از خود سازی و اصلاح نفس، اخلاص و توجه تنها به خداوند گرفت و توانست بعد از وفات رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) امت را از انحراف و فروپاشی نجات داده و به سوی عزّت و کرامت رهبری نماید.

زمانی که جنگ شدّت گرفت رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) از سایه‌بان فرماندهی پائین آمد و مسلمین را بر ادامه‌ی قتال تشویق کرد و خودش شخصاً با شجاعترین وجه بر دشمنان خدا و دینش حمله نمود بازهم ابوبکر در وسط کار زار دوشا دوش پیامبر شمشیر ‌می‌زد و به بهترین وجه درخشید. (۶)

عبدالرحمن پسر ابوبکر(رضی الله عنه) که از شجاعترین مبارزان عرب و مشهورترین تیراندازان بود، در این معرکه همراه مشرکین بر علیه مسلمین می‌جنگید، پس از مسلمان شدن به پدرش گفت: روز بدر تو در تیررس من قرار داشتی امّا من به قسمتی دیگر از لشکر رفتم تا مجبور نشوم با تو مبارزه کنم ابوبکر به او گفت: امّا اگر تو گیر من می‌افتادی قطعاً تو را می‌کشتم و از تو صرف نظر نمی‌کردم. (۷)

سبحان الله! چه چیزی باعث شده که پدر بخواهد پسرش را بکشد، آیا چیزی جز ایمان خالصانه بخدا و عشق و علاقه‌ی شدید به رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) می‌تواند چنین نیرویی ایجاد کند.

ابوبکر(رضی الله عنه) در غزوه‌ی احد

مسلمین در مرحله اول در غزوه احد بر مشرکین پیروز شدند، امّا چون غفلت ورزیدند خالد بن ولید که وضعیت را کنترل می‌کرد ـ و هنوز مسلمان نشده بودـ با گروه سواره‌ نظام سپاه مکه کوه احد را دور زده و از پشت‌سر به مسلمانان حمله کرد صحابه که کاملاً غافلگیر شده ‌بودند پراکنده شدند، لحظات بسیار حساس و سختی بود، ابوبکر صدیق(رضی الله عنه) اولین کسی بود که صفها را شکسته و خود را به پیامبر رساند و شجاعانه با تعدادی از صحابه از پیامبر دفاع نمود. (۸)

ابوسفیان بعد از جنگ سه بار فریاد کشید آیا محمد در میان شماست؟ پیامبر نگذاشت جواب او را بدهند. سپس سه بار پرسید آیا ابوبکر در میان شماست؟ باز پیامبر صحابه را از جواب دادن منع کرد. و باز سه بار تکرار کرد آیا عمر در میان شماست؟ و چون جوابی نشنید به سپاهش باز گشت و با خوشحالی گفت: اینها کشته شده‌اند. «الفتح ۲/۱۸۸ و۷/۴۰۵ »

از این سخن ابوسفیان که در آن وقت فرمانده سپاه مشرکین بود، معلوم می‌شود که پایه‌های حکومت اسلامی بر این سه نفر استوار بوده است. «مواقف الصدیق /۲۸ »

آنگاه که مشرکین برای بار دوم در احد شکست خورده و پا به فرار گذاشتند، ابوبکر(رضی الله عنه) یکی از هفتاد نفری بود که به تعقیب آنها پرداخت ودر شأن آنها آیه‌ی /۱۷۲ آل عمران نازل شد.«مسلم/۲۴۱۸ »

ابوبکر(رضی الله عنه) در غزوه بنی مصطلق پرچم‌دار مهاجرین بود، در غزوه خندق با دامن خود خاک می‌کشید و بعد از آن که پیامبر اعلان حمله بر یهود بنی قریظه که پیمان شکنی کرده بودند، نمود در کنار رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) بر آنها حمله کرد. (۹)

ابوبکر(رضی الله عنه) در صلح حدیبیه با یقین وآرامش کامل معاهده بین رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و مشرکین را که ظاهراً به ضرر مسلمین بود، پذیرفت و آنگاه که عمر(رضی الله عنه) اعتراض کرد، در جواب او گفت: گواهی می‌دهم که او رسول خدا و حق با اوست و هیچگاه با دستور خدا مخالفت و آن را نقض نمی‌کند.«مسلم/ش۲۴۱۸ »

ابوبکر(رضی الله عنه) در سال فتح مکه دوشادوش پیامبر وارد مکه شد.«سیره ابن هشام ۳/۳۴۶ »

در غزوه حنین زمانی که همه پراکنده شدند و وضعیت آنقدر وخیم بود که پیامبر فریاد زد: « ای مردم کجا می‌روید، به سوی من بیائید، من پیامبر خدایم، من پیامبر خدایم، من محمد فرزند عبدالله هستم… ای گروه انصار، من بنده‌ی خدا و رسول اویم»

در مرحله‌ی اول جنگ وضعیت مسلمین چنین بود که فقط پیامبر و تنی چند از صحابه که ابوبکر در رأس آنها قرار داشت، ماندند و مقاومت می‌کردند.

آنگاه که رسو‌‌ل‌الله(صلی الله علیه وآله وسلم) اراد‌ه‌ی تبوک نمود به علت دوری راه وکثرت مشرکین، مسلمانان را به انفاق در خدا تشویق نمود و آنها را به اجر عظیم وعده داد، هر کس به اندازه‌ی توان خود کمک می کرد. ابوبکر صدیق(رضی الله عنه) باز هم از همه سبقت گرفت وتمام دارائی خود را بخدمت پیامبر آورد، عمربن خطاب روایت می‌کند که : رسول الله ما را به انفاق امر نمود، در آن وقت دارائیم خوب بود با خودم گفتم امروز از ابوبکر سبقت می‌گیرم، نصف دارائیم را برداشتم وبخدمت رسول الله آمدم، پیامبر فرمود: یرای خانواده‌ات چقدر باقی گذاشتی؟ گفتم: همین اندازه، در آن روز ابوبکر هر چه داشت برداشت پیش پیامبر آمد، پیامبر پرسید: برای خانواده‌ات چقدر گذاشتی؟ گفت نام الله ورسولش را گذاشتم، عمر (رضی الله عنه) گوید: گفتم ابداً در هیچ چیز از تو پیشی نخواهم گرفت.

ازنوشته های مولاناغلام محمدسر بازی رحمه الله علیه

 موافقات حضرت عمر رضی الله عنه

رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: (لَو کَانَ بَعدِی نَبِیٌّ لَکَانَ عُمَرُ بنِ الخَطَّاب) {اگر بعد از من پیغمبری می آمد آن کس عمر پسر خطاب بود. (ترمذی).

مطابق تقاضا و تمنای قلبی حضرت عمرفاروق رضی الله عنه و موافق با رای ایشان، بارها وحی الهی نازل شده است؛ لذا از آن مجموعه چند واقعه در این رساله گرد آوری شده است.

گرد آورنده: مولانا محمد ضیاء القاسمی

مترجم: مولانا غلام محمد سربازی.

((پیشگفتار))

نحمده و نصلی علی رسوله الکریم

قاتل مشرکین، امیر مومنان حضرت سیدنا فاروق اعظم رضی الله عنه آن چنان شخصیّت بزرگی بودند که محدثین و مورخین، صدها کتاب در مناقب و فضایل او تحریر کرده اند و این سلسله تا قیامت جاری خواهد بود. زیرا امت مسلمان یقین کامل دارد که دین مبین اسلام بوسیله صحابه کرام ( رضوان الله علیهم اجمعین) از پیغمبر اسلام صلی الله علیه و سلم به آنان رسیده است.

گروه صحابه ( رضوان الله علیهم) پروانگان شمع نبوت و ستارگان درخشان اسمان رشد و هدایت بوده اند. اگر چه همه اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و سلم از نظر روشنایی وعظمت و جلالت، یکتای زمانه هستند اما ان مراتب و فضایلی که خلفای راشدین را حاصل است مثال آن در دنیا دیده نشده و نخواهد شد.

حضرت عمر فاروق رضی الله عنه ، اگر چه به اعتبار ترتیب خلافت، خلیفه دوم گفته می شود، اما از نظر بعضی امتیازات خصوصی در نظر نمایان تر می اید.

در این رساله چند واقعه بخدمت خوانندگان محترم اهدا و تقدیم می گردد تا معلوم شود که حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه ، از چه مقام وامتیاز والایی برخوردار است.

حضرات مفسرین تصریح فرموده اند که موافق رای حضرت فاروق رضی الله عنه وحی نازل شده است بنده آ وقایع را در این رساله گرد آورده، شرف و سعادت اشاعه آن را حاصل کردم:

گر قبول افتد زهی عز و شرف

محمد ضیاء قاسمی   24 رمضان المبارک 1389

 

 

((حکم نماز نفل در مقام حضرت ابراهیم علیه السلام بر حسب خواهش حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه نازل شد))

سرور دو عالمصلی الله علیه و سلم به قصد ادای حج عمره به مکه مکرمه تشریف برده بود؛ حضرت فاروق رضی الله عنه نیز در این سفر مبارک همراه ایشان بود. وقتی که از طواف کعبه الله فراغت یافتند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم، مقام ابراهیم را به همراهانش نشان داد وآن سنگی است که هنگام تعمیر بیت الله، حضرت ابراهیم علیه السلام بر روی آن ایستاد و بیت الله را تعمیر می کرد و اثر هر دو قدم مبارک حضرت ابراهیم خلیل الله علیه السلام بر روی آن سنگ ثابت مانده است. بمحض اینکه حضرت فاروق  رضی الله عنه، نشان قدم حضرت ابراهیم خلیل الله را مشاهده کرد، بی قرار گشت و عرض کرد: ( یا رسول الله دل من می خواهد که دو رکعت نماز نفل بطور شکرانه در مقام ابراهیم بجا بیاورم)) حضرت جبرئیل علیه السلام از آسمان نازل شد و گفت یا رسول الله صلی الله علیه و سلم آنچه حضرت عمر رضی الله عنه بر روی فرش می خواهد، خواست خدا بالای عرش نیز همان است؛ لذا آیه کریمه ذیل نازل شد:

((وَاتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّى )) { سوره بقره آیه 125}

[مقام ابراهیم را جای نماز قرار دهید یعنی انجا نماز بخوانید.]

 

(( رای حضرت عمر فاروق رضی الله عنه نسبت به اسیران بدر))

غزوه بدر اولین جنگ با شکوه مسلمانان است که کمر کفر را شکست. حضرات صحابه ( رضی الله عنه) در این جنگ بقدری جانفشانی کردند که ملائکه عرش داد تحسین را سر دادند. خداوند متعال به مسلمانان فتح و پیروزی عنایت کرد. سران قریش و پیشوایان کفر را چنان شکست ذلت آمیزی نصیب شد که در تاریخ جهان صدمه بزرگتری از این ، برای کفار دیده نشده است. افرادی چند از سران کفار به قتل رسیدند و ابو جهل لعین نیز که دشمن بزرگ اسلام به درک واصل گردید و افراد سر شناس او به اسارت مسلمین در آمدند. حضرت عباس عموی آن حضرت و حضرت عقیل پسر عموی آن حضرت صلی الله علیه و سلم نیز که هنوز مسلمان نشده بودند ، در گروه اسیران بودند. در انوقت مدینه منوره زندان سرایی نداشت لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم اسیران را به اهل مدینه تحویل داد و توصیه فرمود که از انها به خوبی نگهداری و غمخواری کنند. زندانیان از احسان و اخلاق اهل مدینه بسیار متاثر شده ، در نتیجه مشرف به اسلام شدند. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم جلسه شورایی را تشکیل دادند که با این زندانیان قریش چه رفتاری به عمل اید. حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه با عده ای دیگر، اخذ فدیه و ازاد کردن زندانیان را نظر دادند به دلیل اینکه شاید ایشان از اخلاق کریمانه و حسن سلوک مسلمانان متاثر شده در حلقه اسلام در آیند . وباز ان اموالی که به طور فدیه از انها گرفته می شود برای فقراء و مهاجرین مسلمان و دیگر امور مسلمین خرج شود. از حضرت صلی الله علیه و سلم این رای را تائید و تصویب کرد وبه ازادی اسیران دستور صادر فرمود. از طرفی دیگر حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه با این نظر مخالف بود وعرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه وسلم اینان اسیرانی اند که شب وروز در مخالفت اسلام سرگرم وفعال بودند انچنان که سرزمین مکه را برای مسلمانان تنگ کرده ، نگذاشتند صدای توحید ویکتا پرستی بلند شود. امروز که چنین فرصتی به دست ما رسیده ، باید که این دشمنان خدا و رسول صلی الله علیه و سلم را از صفحه هستی نیست و نابود کنیم. پس رای من این است که به ما دستور دهید تا هر یک از ما خویشاوند خود را به قتل برسانیم .  سبحان الله! حضرت فاروق رضی الله عنه بر دشمنان اسلام چقدر شدید بود. به طوری که دیدن دشمنان اسلام را بر روی زمین نمی پسندید. خلاصه وقتی که حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه رای خود را به حضور رسالت عرض کردند ، بلا فاصله وحی الهی برای تایید آن بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم نازل گشت. چنانکه خداوند متعال می فرماید:

((‏ مَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَن یَکُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى یُثْخِنَ فِی الأَرْضِ تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیَا وَاللّهُ یُرِیدُ الآخِرَةَ وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ‏)) {سوره انفال ایه 67} [ برای پیامبر سزاواز نیست که اسیران را نگه داشته باشد تا اینکه خوب خونریزی کنند بر روی زمین، شما اسباب و سامان دنیا را میخواهید و خدا آخرت را می خواهد . خدا غالب و با حکمت است.]

وقتی که این آیه نازل شد، پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم و صدیق اکبر رضی الله عنه به گریه در امدند سپس ان حضرت صلی الله علیه وسلم ارشاد فرمودند: ((لَو نَزَلَ عَذابٌ مِنَ السَّماءِ ما نَجا مِنکُم غَیرَ عُمَر)) {یعنی اگر از اسمان عذاب نازل می شد به جز حضرت عمر رضی الله عنه کسی دیگر از شما نجات نمی یافت}. پس معلوم شد که رای حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه راجع به اسیران بدر، مطابق با وحی الهی بود.

(( دشمن جبرئیل دشمن خدا است تائید حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه))

حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه زمینی در مدینه منوره داشت که گاهی اوقات به انجا تشریف می برد. در بین راه مکتبی از یهودیان بود. حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه سر راه خود ابتدا به ان مکتب می رفت ومحاسن اسلام را با یهودیان در میان می گذاشت و بدین ترتیب به دعوت وتبلیغ می پرداخت تا یهودیان را به اسلام مایل گرداند. روزی یهودیان به ایشان گفتند: ای عمر رضی الله عنه شما ادم خوب و فهمیده ای هستید؛ کاش که دین ما را قبول می کردی؛ حضرت فاروق رضی الله عنه جواب دادند: خیر، بلکه دین شما منسوخ وقابل ترک دادن است. رفت وامد من در مکتب شما فقط برای این بوده تا صداقت و حقانیت اسلام و پیغمبر اسلام  را از تورات شما معلوم گردانم. سپس از یهودیان پرسید که نسبت به حضرت جبرئیل عقیده شما چیست؟ انها گفتند که جبرئیل دشمن ماست؛ زیرا ان همه مصایب و عقوباتی که بر پدران گذشته ما می امد، همه از جانب جبرئیا بوده که سخنان پدران را گوش می کرد وسپس به خانه خدا منتقل می ساخت. بدین ترتیب پدران ما به مصیبت های گوناگون مبتلا شدند. البته ما میکائیل را دوست داریم. جبرئیل جانب دست راست خداست حال انکه میکائیل دست چپ خدا قرار دارد.

حضرت فاروق رضی الله عنه گفتند اکنون که خود شما قبول دارید که جبرئیل مقرب ترین فرشتگان است؛ زیرا جانب دست راست خدا قرار گرفته، در این صورت دشمنی کردن با جبرئیل ، دشمنی با خدا و رسول خدا است.

فاروق اعظم رضی الله عنه پس از دعوت و تبلیغ و این گفت و شنید وقتی به خدمت اقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم حاضر شد جبرئیل علیه السلام ایه ذیل را فرود اورد:

((‏ قُلْ مَن کَانَ عَدُوّاً لِّجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللّهِ مُصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ ‏)){سوره بقره ایه 97}

[بگو هر که دشمن جبرئیل باشد، ( باید از غصه بمیرد) زیرا اوست که این قران را بفرمان خدا بر قلب شما نازل کرده است در حالی که تصدیق کننده کتب سابق است و برای مومنان هدایت و بشارت است.))

امام فخر رازی در تفسیر کبیر و علامه ابن حجر عسقلانی در فتح الباری مطبوعه انصاری دهلی در شان نزول این ایه می نویسند ودر حدیث شریف نیز امده است که هنگام نزول این ایه، حضرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وسلم به حضرت فاروق رضی الله عنه گفتند که :

(( لَقَد وَافَقَکَ رَبُّکَ یَا عُمَر))  یعنی { ای عمر رضی الله عنه پروردگارت با نظر تو موافقت نمود.}

 

(( موافقت رای حضرت فاروق رضی الله عنه با وحی اسمانی درباره حجاب ازواج مطهرات))

در آن زمان که حکم حجاب ازواج مطهرات نازل نشده بود، عموم مسلمانان بدون تکلیف در خانه های آن حضرت صلی الله علیه وسلم رفت و امد داشتند وازواج مطهرات نیز بوقت نیاز از خانه ها بیرون می رفتند.

حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه همیشه عرض می کرد یا رسول الله صلی الله علیه وسلم، رفت و آمد عموم مردم در خانه هایتان صلاح نیست. لهذا اگر مردم از وارد شدن وازواج مطهرات از بیرون امدم از خانه ها جلوگیری شوند بهتر است چون آن حضرت صلی الله علیه وسلم در این باره منتظر وحی الهی بود خاموش ماند تا این که مطابق رای حضرت فاروق رضی الله عنه ایه ذیل نازل شد:

((وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعاً فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ)) {سوره احزاب ایه 53} [ هرگاه از ازواج مطهرات چیزی را خواستید از پشت پرده بخواهید.]

((وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ)) {سوره احزاب ایه 33} [ قرار بگیرید در خانه هایتان و ظاهر نکنید زینت ها را مانند ظاهر کردن در زمانه جاهلیت گذشته، بر پا دارید نماز را وبدهید زکات را واطاعت از خدا و رسول خدا صلی الله علیه وسلم کنید.]

(( موافقت حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه  در مسئله نماز بر جنازه منافقان))

وقتی عبدالله بن ابی منافق بیمار شد، ان حضرت صلی الله علیه وسلم به عیادتش تشریف برد. او در خواست کرد یا رسول الله صلی الله علیه وسلم هرگاه بمیرم خودتان بر جنازه من نماز بخوانید. ان حضرت صلی الله علیه وسلم خاموش ماند ومراجعت فرمود. سپس ان منافق بخدمت ان حضرت صلی الله علیه وسلم پیغام فرستاد که جامه مبارکتان را مرحمت فرمائید تا مرا در ان کفن کنند.

آن حضرت صلی الله علیه وسلم از راه شفقت جامه اش را برای او فرستاد .  ولی ان منافق پیغام فرستاد که ان جامه ای را می خواهم که بر بدن شما رسیده باشد. دوباره ان حضرت صلی الله علیه وسلم جامه را از تن مبارک کشیده، برای او فرستاد. در این هنگام حضرت فاروق صلی الله علیه وسلم عرض کرد : یا رسول الله صلی الله علیه وسلم ، این منافق سزاوار جامه مبارک شما نیست. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم گفت: ( ای عمر جامه من به این منافق سودی نخواهد بخشید البته منظور من فقط دلجویی قوم اوست تا به دین اسلام در ایند).

بالاخره چون ان منافق فوت کرد، پسرش عبدالله که مومن مخلصی بود امد وعرض کرد یا رسول الله صلی الله علیه وسلم بر جنازه پدرم نماز بخوان.

ان حضرت صلی الله علیه وسلم به قصد نماز بر جنازه اش روانه گشت. حضرت فاروق رضی الله عنه جلو رفته وعرض کرد: ( یا رسول الله علیه وسلم علی عَدُوِّ اللهِ؟ فَنَزَلَت) یعنی ای پیغمبر خدا بر جنازه دشمن خدا نماز می خوانید؟

سپس ایه کریمه ذیل نازل شد:

((وَلاَ تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَداً وَلاَ تَقُمْ عَلَىَ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ)){سوره توبه ایه 84} [هرگز نماز مخوان بر جنازه هیچ یک از این منافقان هرگاه بمیرد، وبر قبرش برای دعا خواندن مایست زیرا اینها منکر خدا ورسول خدا صلی الله علیه وسلم شده اند.]

بعضی از مفسرین می گویند که نزول این ایه قبل از خواندن نماز جنازه است و بعضی می گویند که نماز جنازه را خواندند وبعد از ان ایه منع نازل شد.

به هر حال این امر مسلم است که ایه کریمه موافق رای حضرت فاروق رضی الله عنه نازل شده است چنانچه امام فخر الدین رازی رحمه الله علیه در تفسیر کبیر می نویسد که این ایه کریمه از موافقات حضرت عمر رضی الله عنه است.

(( موافقت وحی الهی با رای حضرت فاروق رضی الله عنه در مساله خمر{شراب}))

از قران کریم معلوم می شود که دستور خمر تدریجاً نازل شده است. روزی حضرت فاروق رضی الله عنه با نهایت تضرع وزاری ببارگاه خداوند التماس ودعا کرد که: (اَللَّهُمَّ بَیِّن لَنا فِی الخَمرِ بَیاناً شافِیاً) یعنی خداوندا ! بیان فرما برای ما مساله شراب را بطوری که واضح وتسلی بخش باشد.

در اثر دعای حضرت فاروق رضی الله عنه ، حضرت جبرئیل ایه ذیل را (از سوره مائده) برای ان حضرت صلی الله علیه وسلم فرود اورد:

((‏ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ‏)) {سوره مائده ایه 90} [ای مومنان همانا شراب و قمار ونشانه های معبودان باطل وتیرهای فال پلیداند، از کردار شیطان، پس احتراز کنید از ان تا رستگار شوید].

از این ایه کریمه ثابت شد که نسبت به شراب، وحی الهی مطابق رای حضرت عمر رضی الله عنه نازل شده است.

(( ایات طلاق مطابق رای حضرت عمر فاروق رضی الله عنه))

حضرت فاروق رضی الله عنه ازواج مطهرات را نصیحت کرد که از حضرت پیغمبر صلی الله علیه وسلم تقاضای بیجا نکنند ونفقه ما لا یطاق نخواهند؛ مبادا که این عمل منجر به طلاق شان گردد. همان کلماتی که حضرت فاروق رضی الله عنه در نصیحت به انها بکار برد، خداوند متعال ان کلمات را بدون کم وکاست در سوره تحریم نازل فرمود :

((‏ عَسَى رَبُّهُ إِن طَلَّقَکُنَّ أَن یُبْدِلَهُ أَزْوَاجاً خَیْراً مِّنکُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَیِّبَاتٍ وَأَبْکَاراً ‏)) {سوره تحریم ایه 5} [ ای زنان( پیامبر گرامی صلی الله علیه وسلم ) اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم شما را طلاق دهد امید می رود که پروردگار او در عوض شما، بهترین زن را به او خواهد داد و موصوف به این صفات، زنان فرمان برنده، باور دارنده، دعا کننده، توبه کننده، عبادت گذارنده، و روزه گیرنده از بیوه زنان ودختران ودوشیزگان)

حضرات مفسرین بطور وضوح بیان فرموده اند که حضرت فاروق رضی الله عنه به همین کلمات ایه ازواج مطهرات رضی الله عنهنّ را نصیحت کرده بود، که متعاقب ان ایه فوق نازل گردید.

(( خدا احسن الخالقین است رای حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه وحی الهی شد))

وقتی ایه کریمه ذیل نازل شد:

((‏ وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِینٍ ‏)) {سوره مومنون ایه 12}[ همانا افریدیم ما آدمی را از خلاصه گِل].

فوراً حضرت فاروق رضی الله عنه گفت:

((فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ)){سوره مومنون ایه 14} [ پس بسیار با برکت است خدا که بهترین سازندگان است].

به محض اینکه این کلمات بر زبان حضرت فاروق رضی الله عنه جاری شد، وحی الهی بدون کم وکاست، همان طور بر رسول گرامی اش نازل گشت.

(( در واقعه افک رای حضرت فاروق رضی الله عنه مطابق وحی الهی بود))

هنگام مراجعت از غزوه بنی مصطلق ان تهمتی را که منافقین بر مادر مومنان ، حضرت عائشه صدیقه طاهره سلام الله علیها زدند، در تاریخ جهان، درد وتاسف بزرگی است. این واقعه در قران و حدیث به تفصیل وارد شده است. حضرات صحابه وسرور دو عالم صلی الله علیه وسلم از این حرکت زشت منافقین بسیار رنجیده خاطر و غمناک گشتند.

حضرت عائشه صدیقه رضی الله عنها از شدت این صدمه سخت بیمار شد. حضرت نبی کریم صلی الله علیه وسلم راجع به این قضیه از صحابه کرام مشورت خواستند. اتفاقاً حضرت علی مرتضی رضی الله عنه از جمله انها بود. همه صحابه قول منافقین را مورد تردید و تکذیب قرار دادند واز برائت وپاکدامنی حضرت عائشه صدیقه رضی الله عنها سخن گفتند.

هنگامی که پیامبراکرم صلی الله علیه وسلم از حضرت عمر فاروق رضی الله عنه مشورت خواست حضرت فاروق اعظم درجواب عرض کرد: (( مَن زَوَّجَکَهَا)) یعنی چه کسی عائشه رضی الله عنها را در نکاح تو در آورده است؟ قال الله، فرمود: خداوند متعال او را به نکاح من در آورده است. فاروق اعظم فوراً عرض نمود که:

((سُبْحَانَکَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ )){سوره نور ایه 16}[ خدا پاک است، این تهمتی بزرگ است].

به محض این که این کلمات بر زبان حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه جاری گشت، وحی الهی مطابق ان بر پیامبر گرامی اش صلی الله علیه وسلم نازل شد. پس معلوم شد که خداوند متعال رای حضرت فاروق رضی الله عنه را نسبت به برائت و پاکدامنی حضرت عائشه رضی الله عنه، مادر مومنان تائید فرمود.

(( رای حضرت فاروق رضی الله عنه درباره استغفار برای منافقین))

عبدالله بن ابی منافق پسری داشت بنام عبدالله که مرد مومن و مخلصی بود، بسیار کوشش می کرد که پدرش مسلمان شود. لیکن نعمت اسلام نصیبش نشد، پسرش عبدالله از ان حضرت صلی الله علیه وسلم درخواست کرد که برای پدرم استغفار وطلب امرزش بفرما.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم برای دلجویی پسرش که مومن مخلصی بود، استغفار و دعا را آغاز فرمود. چون حضرت فاروق رضی الله عنه دعا را شنید، عرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه وسلم اگر شما برای این منافق دعا بخوانید یا نخوانید یکسان است. ایمان نصیبش نخواهد شد ولو اینکه برای او هفتاد مرتبه دعا و استغفار کنید. همانگونه که حضرت  عالی بهتر می دانید، او مورد مغفرت خداومد متعال قرار نخواهد گرفت. از یک طرف حضرت فاروق رضی الله عنه ان کلمات را داشت عرض می کرد که از طرف دیگر وحی الهی مطابق رای فاروق اعظم رضی الله عنه بر پیامبر گرامی اش رضی الله عنه نازل گشت؛

((سَوَاء عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ)){سوره منافقون ایه6}[یکسان است که برای ایشان طلب مغفرت کنی یا طلب مغفرت نکنی خداوند متعال ایشان را هرگز نخواهد بخشید].

علامه هیثمی در مجمع الزوائد این ایه را نیز از موافقات حضرت عمر رضی الله عنه به شمار اورده است.

((موافقت وحی الهی با رای حضرت فاروق رضی الله عنه در قتل بِشر منافق))

در شهر مدینه منوره منافقی بود بنام بِشر که با یکی از یهودیان اختلافی داشت. یهودی گفت: این اختلاف را پیش حضرت محمد صلی الله علیه وسلم می بریم تا بین ما داوری نماید.

منافق گفت: پیش عالم یهود، کعب بن اشرف، برویم.

یهودی قبول نکرد زیرا می دانست که کعب از او رشوه گرفته وحق او را ضایع خواهد کرد. سرانجام این اختلاف بخدمت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم بردند.

بعد از شنیدن دلایل طرفین، ان حضرت صلی الله علیه وسلم حق را برای یهودی ثابت فرمود ومنافق محروم برگشت.

چون ان دو از مجلس بلند شدند، منافق گفت: این اختلاف را برای بار دوم پیش حضرت عمر رضی الله عنه ببریم تا او داوری نماید. او با این تصور گمان می کرد که حضرت عمر رضی الله عنه  حق را به مسلمان منافق خواهد داد و بر یهودی خشم خواهد گرفت ولی ان یهودی یقین کامل داشت که حکم فاروق رضی الله عنه با حکم پیامبر صلی الله علیه وسلم موافق خواهد بودو برای بار دوم هم برنده خواهد شد. یهودی تمام ماجرا را بیان کرد. در ضمن این را هم گفت که ان حضرت صلی الله علیه وسلمحق را به من داده است. لیکن منافق راضی نشده، دوباره ان اختلاف را پیش شما اوردیم.

حضرت فاروق رضی الله عنه از بِشر منافق پرسید که ایا سخنان یهودی درست است؟ منافق ان را تصدیق نمود. بالاخره حضرت فاروق رضی الله عنه فرمود: اکنون بین شما داوری خواهم کرد. بطوری که شمشیر را از خانه اورد و گفت: هر که حکم وداوری حضرت محمد صلی الله علیه وسلم را قبول ندارد، شمشیر عمر داوری و فیصله او را چنین خواهد کرد که سر او قابل دیدن نیست.

پس با شمشیر سر منافق را از تنش جدا ساخت. این داوری حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه چنان مبتنی بر حق وصداقت بود که ایه کریمه ذیل برای تائید ان نازل شد:

((‏ فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّىَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیماً ‏)){سوره نساء ایه 65}[قسم به پروردگار تو که ایشان ایمان نمی اورند تا این که ترا حاکمخود قرار دهند در ان اختلافی که بین ایشان رخ می دهد سپس نیابند در دلهای خویش هیچ نوع تنگی را از انچه تو حکم کردی وان حکم را بخوشی قبول دارند].

در تفسیر ابن جریر طبری جلد پنجم و تفسیر کبیر چاپ مصر جلد سوم ص 253 این ایه را نیز از موافقات حضرت عمر رضی الله عنه به شمار اورده اند.

((لقب فاروقی))

لقب فاروقی، لقبی است که از جانب رب العالمین به حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه عطا شده است و برای همیشه در تاریخ جهان به فاروق اعظم رضی الله عنه موسوم گشت.

علمای کرام فاروق را جدا کننده بین حق و باطل معنی و ترجمه کرده اند.

((حکم ممانعت خادمان از وارد شدن به خانه ها در اوقات مخصوص موافق رای حضرت فاروق رضی الله عنه نازل شد))

روزی حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه در خانه خودش استراحت می کرد که ناگهان غلام پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم وارد خانه شد وپیغام داد که ان حضرت صلی الله علیه وسلم تو را خواسته است. حضرت فاروق رضی الله عنه را وارد شدن غلام در خانه بدون اجازه ناچسند امد و در دل خود تمنا کرد که کاش خداوند متعال خادمان را از وارد شدن ناگهانی و بدون اجازه در اوقات مخصوص ممنوع سازد.

او در حالی که این تمنا را در دل داشت، به خدمت پیغمبر گرامی صلی الله علیه وسلم حاضر شد. در ان ساعت ایه ذیل از سوره نور نازل شد:

((یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ)){سوره نور ایه58} [ای مومنان،باید اجازه بگیرند از شما انانکه مالک شده است دست های راست شما یعنی غلامان وکنیزان ونیز انان که به حد احتلام نرسیده اند از شما سه وقت مخصوص:1- پیش از نماز فجر 2-وقت نیمروزی که برای استراحت، لباس را از تن در می اورید 3- بعد از نماز عشاء. این سه وقت مخصوص برای خلوت شماست].

حضرت فاروق رضی الله عنه چون دید که خدای تعالی مطابق ارزویش ایه کریمه را نازل فرموده، وخادمان را از وارد شدن به خانه ها در اوقات مخصوص ممنوع ساخت. فوراً سجده شکر را بجای اورد.

ان حضرت صلی الله علیه وسلم دید که حضرت فاروق بسیار شاد و خوشحال بنظر میرسد، جریان را از ایشان پرسید. حضرت فاروق تمام واقعه را به عرض مبارک رسانید.

ان حضرت صلی الله علیه وسلم از شنیدن ان بسیار مسرور گشت و فرمود: بی شک خدای تعالی شخص عفیف و با حیا را دوست دارد. امام رازی رحمه الله علیه این ایه کریمه را نیز از موافقات حضرت عمر رضی الله عنه به شمار اورده است.

(( حکم روی اوردن بسوی کعبه الله نیز به تمنا وتقاضای حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه مقرر شد))

در هنگام قیام به سوی مکه مکرمه، حضرت پیغمبر صلی الله علیه وسلم طوری نماز می خواند که بیت الله و بیت المقدس هر دو را قبله قرار می داد .اما چون به مدینه منوره تشریف اوردند، این امر مشکل امد که در یک نماز به دو قبله متوجه شوند؛ زیرا بیت المقدس از مدینه منوره به طرف شمال و بیت الله جانب جنوب واقع است. به همین سبب استقبال به دو قبله در یک نماز دشوار امد ونیز یهود مدینه به طرف بیت المقدس نماز می خواندند. بنا بر این پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم با یارانش در مدت نوزده ماه جانب بیت المقدس نماز را ادا می کردند. تمنای قلبی ان حضرت صلی الله علیه وسلم، نماز خواندن به جانب بیت الله بود وانتظار داشت که حکم تحویل قبله نازل شود تا اینکه روزی حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه، عرض کرد یا رسول الله صلی الله علیه وسلم بیت الله که تعمیر یافته حضرت خلیل الله است، دلم می خواهد که قبله مسلمین شود. سپس دستها را بلند کرده به بارگاه رب العالمین دعا نمود که بار الها! تمنایم را شرف قبولیت عنایت فرما.

دیر ینگذشت که حضرت جبرئیل ایه ذیل را برای پیامبر گرامی نازل فرمود:

((قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاء فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَیْثُ مَا کُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوِهَکُمْ شَطْرَهُ)){سوره بقره ایه 144}[ بی شک می بینیم ما گشتن صورت شما را جانب اسمان البته می گردانم تو را به ان قبله ای که پسندش خواهی کرد. پس بگردان صورت خود را جانب مسجد حرام وهرجا که باشید بگردانید صورتهای تان را جانب ان].

امام فخر الدین رازی رحمه الله علیه ، این ایه را نیز از موافقات حضرت عمر رضی الله عنه شمرده است.

(( موافقت حضرت پیغمبر صلی الله علیه وسلم با حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه))

روزی سرور دو عالم صلی الله علیه وسلم در جلسه صحابه کرام تشریف داشتند که ناگهان از جلسه بلند شدند وبه جایی رفتند. چون در مراجعت ان حضرت صلی الله علیه وسلم تاخیر شد، حضرات صحابه پریشان شدند که مبادا دشمنی برای ایشان مزاحمت ایجاد کند. برای جستجو ان حضرت صلی الله علیه وسلم بیرون امدند. حضرت ابوهریره رضی الله عنه ، نیز برای جستجو بیرون امده به کنار باغ قبیله بنی نجار رسید. خواست در باغ داخل شود از جوی کوچکی که از دیوار ان باغ بود، داخل شد. دید که ان حضرت صلی الله علیه وسلم در باغ تشریف دارند. حضرت ابوهریره رضی الله عنه تمام ماجرا را به عرض مبارک رسانید وگفت حضرات صحابه در جستجوی شما بیرون امده اند. برای همین خدمت شما حاضر شدم ودیگر صحابه نیز حاضر خواهند شد. ان حضرت صلی الله علیه وسلم هر دو کفش مبارک خود را به عنوان نشانی به ابو هریره رضی الله عنه مرحمت فرمود وگفت: برو و هر که را در بیرون باغ ملاقات می کنی، در حالی که کلمه توحید را به صدق واخلاص خوانده باشد، بشارت بهشت را به او بده. حضرت ابو هریره رضی الله عنه می گوید: اول کسی را که ملاقات کردم حضرت عمر فاروق رضی الله عنه بود. پرسید ای ابو هریره این کفش ها را از کجا اورده ای؟ من عرض کردم، اینها کفش های ان حضرت صلی الله علیه وسلم هستند که بطور نشانی به من داده تا هر که کلمه توحید را به اخلاص خوانده باشد بشارت بهشت را به او بدهم. حضرت فاروق رضی الله عنه چنان  سیلی محکمی بر سینه ام نواخت که از پشت به زمین افتادم.

سپس حضرت فاروق رضی الله عنه گفت: برگرد. ناچار برگشتم. دیری نگذشت که حضرت فاروق رضی الله عنه نیز به خدمت ان حضرت رسید. ان حضرت صلی الله علیه وسلم از حضرت عمر رضی الله عنه پرسید چرا این کار را کردی؟ حضرت عمر فاروق رضی الله عنه عرض کرد یا رسول الله صلی الله علیه وسلم از این نوع بشارت ها مردم سست شده، اعمال صالح انجام نخواهند داد . به همین سبب ابو هریره رضی الله عنه را برگرداندم. ان حضرت صلی الله علیه وسلم رای حضرت عمر فاروق رضی الله عنه را تائید وتصویب فرمود و گفت : ای ابو هریره رضی الله عنه این بشارت را به مردم مگو.

از این حدیث معلوم شد که سرور دو عالم صلی الله علیه وسلم رای حضرت عمر فاروق رضی الله عنه را مورد موافقت و تائید قرار داد. به همین سبب ملا علی قاری حنفی رحمه الله این را نیز از موافقات حضرت عمر رضی الله عنه بشمار اورده است.

(( موافقت رای حضرت عمر فاروق رضی الله عنه در مساله قلم و دوات))

در کتب احادیث، این روایت امده است که حضرت رسول الله صلی الله علیه وسلم در بیماری وفات خود ارشاد فرمودند: قلم و دوات بیاورند تا برایتان چیزی بنویسم. حضرت عمر فاروق عرض کرد؛ (حَسبُنَا کِتَابَ الله) یعنی کتاب خدا برای ما کافی است در پرتو نور ان زندگانی خود را بسر خواهیم برد. ان حضرت صلی الله علیه وسلم جواب حضرت عمر فاروق رضی الله عنه را شنید وبار دیگر قلم ودوات طلب نفرمود.

معلوم می شود که این فرمایش ان حضرت صلی الله علیه وسلم مبنی بر امتحان بود والا هرگز فرو گذار نمی کرد واز جواب حضرت عمر فاروق رضی الله عنه بقدری مطمئن ومسرور گشت که قلم ودوات را دوباره نخواست بلکه رای حضرت عمر فاروق رضی الله عنه را تائید فرمود.

((حرف آخر))

فضایل ومناقب حضرت عمر فاروق رضی الله عنه ، در بسیاری  از کتب احادیث موجود است. اما در این فرصت هدف، فقط آوردن چند واقعه است که وحی الهی مطابق رای حضرت عمر فاروق رضی الله عنه نازل شده، یا این که حضرت پیغمبر صلی الله علیه وسلم رای حضرت عمر فاروق رضی الله عنه را تائید وتصویب فرموده است.

این چند واقعه را از تاریخ الخلفاء تالیف علامه جلال الدین سیوطی رحمه الله علیه و الفاروق رضی الله عنه تالیف حضرت مولانا سید احمد شاه بخاری انتخاب کرده، در این رساله تحریر نمودم. از علمای کرام تقاضا دارم که اگر از این نوع وقایع بیشتری در قرآن یا احادیث به مشاهد ه تان رسیده است، بنده را مطلع سازند بسیار سپاسگزار خواهم شد.

                                          (( ضیاء القاسمی لائلپور))

((عرض مترجم))

رساله موافقات حضرت عمر رضی الله عنه چون در بیان رای پر حکمت حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه، اختصاص دارد، شعر یکی از بزرگان دین که مشتمل بر مدح هر چهار یار رسول الله صلی الله علیه وسلم، خوانندگان را ذوق بیشتر میسر گردد و در حسن رساله بیفزاید ودر ضمن شمه ای از عقاید وجذبه محبت اهل سنت نسبت به خلفای اربعه و اهل بیت نبوت  نمایان گردد.

((شعر))

صدیق عکس حسن جمال محمد است

                     فاروق ظل جاه و جلال محمد است

 

عثمان ضیاء شمع جمال محمد است

                   حیدر بهار باغ خصال محمد است

اسلام ما اطاعت خلفای راشدین

                     ایمان ما محبت آل محمد است

((مناجاتی  به درگاه مجیب الدعوات از مولانا غلام محمد سر بازی رحمه الله علیه))

حمد بی حد وثنای بی شمار                              مر خدای خالق لیل و نهار

بعد ار آن نعمت و درودِ لا تُعَدَّ                               بر رسول پاک اللهُ الصَّمَد

رحمت بی انتهای کردگار                               باد بر اولاد و اصحاب کبار

یا اِلهی بِالنَّبِیِّ الاَبطَحِیِّ                                مرحمت فرما به ازواج النبی

تابعین و نیز تبع تابعین                                 رَبَّنَا وَارحَم عَلَیهِم اَجمَعِین

دست ما بالاست از بهر دعا                        خالیش واپس مگردان ای خدا

یا الهی کرده ام ظُلمِ کثیر                          عفو کن ما را بظلم ما مگیر

ای خدا ما را زدرگاهت مران                             از طفیل خاتم پیغمبران

ای خدا از شر نفس پر شرور                         ای خدا از مکر شیطان غرور

در پناه خود بده ما را امان                              در طفیل یرور هر دو جهان

از خلاف و از خیانت باز دار                           در عبادت هر زمان چالاک دار

نیست ما را دسترس بر این وآن                        دستگیر ما تویی ای مستعان

موت ما نزدیک و فکر ما بعید                            رَبَّنَا اجعَل مَوتَنَا مَوتَ السَّعِید

چون رود از دست ما دار الغُرُور                             رَبَّنا اَبدِل لَنا دار السُّرور

رَبَّنا اَرحَمنَا بِقُرآنِ الکِریم                              رَبِّ ثَبِتنَا عَلی دِینِ القویم

ای خدا مگذار ما را در بدر                         کن زنعمای دو عالم بهره ور

ای خدا ما بندگان خاکسار                           در دو عالم رحمتت امیدوار

تکیه گاهی نیست ما را غیر تو                     در گاهت گفته ای لاتَقنَطُوا

یا الهی حال من گشته تباه                         صورتم از معصیت گشته سیاه

اب رحمت را بر روی من بپاش                      زنگ عصیان را زقلب من تراش

کن مُنَوَّر قلبم از نور یقین                           بر تنم پوشان لباس متقین

رَبِّ زِدنَا عِلمَنَا عِلمَاً کَثِیر                              ذلِکَ فَضلٌ مِنَ اللهِ الکَبِیر

تو خدای، بی نیازی ، ما گدا                       بانیازان را توئی حاجت روا

در دو عالم حاجت ما کن تمام                      جنه الفردوس کن ما را مقام

هست شیطان در پی ایمان ما                       نیست ما را غیر ذاتت ملتجا

رد کنی فریاد ما را یا قبول                             دست ما بسته به دامان رسول

ای خدا ما را زِسوء خاتمه                                ده امان بر آبروی فاطمه

ای خدا بر عِزَّتِ حسن وحسین                          غازیان بَدر واُحُد وهم حُنَین

رَبَّنَا اجعَلنَا عِبَاداً صَالِحِینَ                                   نَجِّنا مِن کَیدِ قَوم الکافِرِین

رَبِّ اَشرِکنَا دُعَآءَ المُومِنِینَ                               رَبِّ اَلحِقنَا بِقَوم المُفلِحِینَ

رَبَّنَا وَ اَستُر لَنَا یَوم الجَزَآءَ                                  رَبَّنَا لا تُخزِنَا یَومَ النَدَاء

شد مناجاتم بِعَونِ الله تمام                               بر محمد و آل و اصحابش سلام

{وَآخِرُ دَعوَانَا اَنِ الحَمدُ للهِ رَبِّ العَالَمِینَ وَ الصَّلوهَ وَالسَّلامُ عَلی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَّ آلِهِ وَصَحبِهِ اَجمَعِین بِرَحمَتِکَ یَا اَرحَمَ الرَّاحِمِینَ آمِین}

((مولانا غلام محمد سربازی رحمه الله علیه))

تقلید ازفرهنگ بیگانه ننگ است

 

لباس زهد وتقوا نور عین است

                                لباس جسم ظاهر زیب وزَین است

بتقوا عقل ومعنا را  بیارا

                                مروجز راه خیر انبیا را

بفرهنگِ لباسِ خویش خو کن

                             بصوبِ سنت دیرینه رو کن

بآثار نیاکانت نظر کن

                                زتقلید جهان نو حذر کن

جهان نو برای دین زدائی است

                                 که پیوستن به آن از دین جدائی است

خلاف دین وملت هست راهش

                                 مرو با حبل تقلیدی بچاهش

سرش آب و درون پر مار وتمساح

                                 که خونریز است این خونخوار سفّاح

مکن تقلید غربی در لباست

                                هُوِیَّت میزداید این سیاست

چه رسوائیست این تقلید بی جا!

                                 که دارد مسخ فکر و محو معنا

مرو دنبال تقلیداتِ غربی

                                    ترا ننگ است تَسویلات غربی

چه کم داری تو از فرهنگ وآداب؟

                                   چه نقش و مشق  جُستی بود کمیاب؟

به هر کیفیّت از پوشش که خواهی

                                   درین فرهنگ و سنّت هست راهی

تو خود الگوی فن و کشف بودی

                                  بتقلید این خِصالت را زدودی

جهان غرب را نفت است مطلوب

                                برای نفت سازد جنس مرغوب

بدلسوزی نیاید سوی خاکت

                                  که دل بسته بمعدنهای پاکت

ترا با زَرق و برقی کرده مفتون

                                 که دُزدَد کان ومعدنهای مکنون

زرِ ناب است خاک سر زمینت

                                   رَهِ پاک است راه متن دینت

به این فرهنگ ملی رو بیاور

                                درین دریای مکتب شو شناور

مزن خود را بسیل کید غربی

                               نبیند روی عزت صید غربی

تفاوت نیست در پیش خردمند

                              چه جسم آید چه عقل آید بدروند

چو عقل و فکر آید در اَسارت

                                 فزونتر باشدش نقص و خسارت

شده در بند غربی عقل وفکرت

                                  چه سود از راه کار نیک و بکرت؟

هُوِیَّت را مده از دست ای جان

                                  که مِلّیَّت شود نابود وویران

فنون واختراع غرب خوب است

                                 ولی اخلاق غربی پر عیوب است

زفن واختراع وکشف و صنعت

                                 براه دین و ایمان نیست منعت

ولی فرهنگ ملی را نگهدار

                                  که هر ملت بفرهنگ است مختار

مجال حرف در این صحنه تنگ است

                                     ترا فرهنگ هر بیچاره ننگ است

میاور ساز غربی را ببازار

                                   نیاکانرا روان ودل میازار

خلاف راه ملّت نیست فرهنگ

                                     مکن آنرا به این فرهنگ هم سنگ

بُوَد فخر تو با فرهنگ دینی

                                   خرد جان یابد از آهنگ دینی

چرا ننگ آید از فرهنگ خویشت؟

                                    مشو بیگانه با فرهنگ وکیشت

چواز فرهنگ ملی دور گشتی

                                   زاصلِ هستیَت مهجور گشتی

چه آوا یا چه آهنگیت باید؟

                                که در آثار فرهنگیت نیاید

یهودی کی شود یار مسلمان؟

                                   که بشکست انبیا راعهد وپیمان

کسی کو راه خود را کج سپارد

                                 کجا راه صداقت با تو دارد؟

بدل دارد هزاران حِقد وکینت

                               که دورت سازد از فرهنگ ودینت

تو در دنبال او غافل ازانی

                             چو میش، اندر پی گرگی دوانی

جهان غرب را بر ضدّ اسلام

                             هزاران فکر وترفند است پر دام

بظاهر از دَرِ یاری در آیند

                            زباطن ریشه دین را برارند

باستیصال دین پاک اسلام

                             صداقت را بجمعی کرده اِعلام

که با همراه ایشان دست در دست

                               ربایند آنچه در آن سرزمین است

باستعمار ملّتها برآیند

                                چواین در بستی از آن در درآیند

چو ملت را بذلّت می کشانند

                              مذاقش را مویزی می چشانند

که این ذلّت زدین آمد برایت

                                  بیا در سلک ما یابی حمایت

چنین در بند خویش آرند ملت

                                 که چندین نسل پاید این مذلّت

اگر با غیرتی بینند صادق

                            که در قرآن وسنت هست واثق

زراه دیگری آیند سویش

                            بطرح تازه ای در جستجویش 

ز همکیشان او کسهائی بینند

                              که کم تصدیق وخوار وسست دینند

بدرهم دین شانرا میستانند

                               بایمایَش به هر سو میدوانند

که دین را طبق میل فکر غربی

                                   بتعبیر جدید بکرِ غربی

زاصل و محتوا خالی نمایند

                                  بدینسان؛ باور از دلها زدایند

که این تطبیق دین باعلم روز است

                                     به هر عصری چراغی در فروز است

ازین فرهنگ گر مهجور مانیم

                                    زانواع تقدّم دور مانیم

عقب از کاروان غرب باشیم

                                  تمدّن را برون از درب باشیم

بعوت دستیارانی که دارند

                                 بدلها بذر بیدینی بکارند

بصد ابزار و تصویرات رنگین

                                   بظاهر خوشنما، در بطن ننگین

دل وفکر از مسلمان می ربایند

                                   رهش را سوی غفلت می گشایند

چو انسان از حقیقت گشت غافل

                                   بآسانی رود دنبال باطل

نه غیرت باشدش در دین وباور

                                  نه قیمت مانَدَش در پیشِ داور

اگر اینگونه باید بگذرانی

                                بمیری بهتر از این زندگانی

(( شعر از سید عثمان ذبیحی ادام الله عمره  * برگرفته از کتاب قطراتی از ژاله های لاله خزر ))

عمرفاروق(رض)جداکننده حق ازباطل

      بــــســـم الله الـــــــرحمـــــن الــــــرحیــــــم  

 

مختصری در بارۀ امیر المومنین عمر فاروق رضی الله عنه

(بخش اول)

زندگانی فاروق اعظم حضرت عمر بن الخطاب رضی الله عنه

خلیفة دوم رسول الله صلی الله علیه وسلم به اتفاق تواریخ خودی و  بیگانه حضرت عمر بن الخطاب رضی الله عنه  بود. حضرت عمرفاروق رضی الله عنه از قبیلة قریش و از خانوادة اصیل بنی عدی بودف،سلسه نسبش به واسطة   کعب بن لؤی جد هفتم رسول الله که جد نهم عمر فاروق بوده به رسول الله صلی الله علیه وسلم می رسد. نام پدرش خطاب ونام مادرش حنتمه بنت هشام از خانوادة بنی مخزوم قریش بود. کنیه اش(ابو حفص) و لقبش (فاروق) بود. حضرت عمر رضی الله عنه سیزده سال بعد از میلاد مبارک رسول الله صلی الله علیه وسلم در شهر مکه متولد گردید،بنابر این سیزده سال کوچکتر از آن حضرت بود . حضرت عمر از آغار جوانی مانند بقیة افراد خانوادة ثروتمندش به تجارت اشتغال داشت . برای انجام امور تجاری خودچندین بار به عراق وشام (سوریه) وتا شهر قدس در خاک فلسطین که در آن زمان ایلیا نام داشت سفر کرد. طبعاً این مسافرتها که به خارج کشورش بود،آنجا که تحت حکومتِ ایران وآنجا که تحت استعمار روم بود وتمدن این دو دولت متمدن بر آن نواحی گسترده شده بود تعقل وفراستش ودر طرز تفکر ومعاشرتش با مردم اثر گذاشته بود واز این طریق حسن بصیرت وتدبیری پیدا کرده بود که عموم مردم،شیفتة اخلاق ومجذوب شخصیتش شده بودند .

حضرت عمر مسلمان شدن خود را آشکار می سازد

حضرت عمر فاروق رضی الله عنه در سال پینجم یا ششم بعثت به دین اسلام مشرف گردید. چون عدة مسلمین در آن هنگام از چهل نفر مرد و یازده نفر زن جمعا پنجاه و یک نفر تجاوز نمیکرد جرئت نداشتند در مسجد الحرام علناً عبادت کنند،ولی حضرت عمر فاروق کسی نبود که دین خودرا از کسی بپوشد یا از کسی بترسد وعبادت خودرا پنهانی انجام دهد.

لذا همین که مسلمان گردید،عرض فرمود: یا رسول الله «لم نخفی دیننا ونحن علی الحق؟» یعنی یا رسول الله! چرا دین خودا را پنهان می کنیم وحال آن که ما بر حقیم؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند: (أنا قلیل یا عمر) یعنی عدة ما کم است ای عمر (یعنی چون عدة مسلمین اندک است ونمی توانند از خود دفاع نمایند،صلاح در این است که شعائر دین خودرا مخفیانه انجام دهیم). حضرت عمر فاروق عرض فرمود: یارسول الله! قسم به آن کس که ترا به حق فرستاد، هر مجلس که قبلاً در حال کفر در آنجام نشسته ام، حتماً بدانجا روم تا باایمان بنشینم وایمانم را برای مردم آشکار سازم، سپس از جای برخاسته به مسجد الحرام داخل می شود و اسلامش راآشکار می دارد و پس ازآن کعبه را طواف نموده، نزد هر یک از گروهها و جماعاتی که در مسجد الحرام گرد هم نشسته بودند می نشیند و دین خود را برای آنها اعلام می نماید وآن  گاه نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم باز می گردد وعرض می کند: پدر ومادرم فدایت یارسول الله! اکنون چه چیزی ترا باز می دارد از این که عبادت را آشکار انجام فرمایی، چه به خدا قسم هر مجلس که قبلاً در حال کفر در آن نشته بودم،به آنجا رفته اسلام خود را برای اهل مجلس ظهار وآشکار ساختم،بدون آن که از کسی بیمناک باشم یاترسناک. با مسلمان شدن حضرت عمرفاروق ،اسلام علنی می شود. لذا رسول اکرم صلی الله علیه وسلم بین دو صف از مسلمین قرار می گیرد.جلو صف در جنب راستش حضرت عمر و جلو صف در جنب چیپش حضرت حمزه بن عبد المطلب بود. بدین گونه به طرف مسجد الحرام حرکت می نما یند و بیت الله الحرام را در انظار مشرکین طواف می کنند. پس ازآن رو به کعبه ایستاده نماز ظهر می خوانند. مشرکین از هیبت حضرت عمر، مرد عظیم بنی عدی و از شوکت حضرت حمزه ، شجاع بزرگ بنی هاشم جرئت نکردند مانع طوافشان شوند یا جلو نماز شان را بگیرند یا حداقل اعتراض نمایند. اینجاد بود که حضرت عمر رضی الله عنه این کلمة تاریخی خود را با صدایی رسا بر زبان آورده وگفت: (لا نعبد الله سراً بعد الیوم) یعنی پس از امروز دیگر هرگز خدا را پنهانی نمی پرستیم. آری،مسلمین پس از این،جرأت پیدا کردند: به طواف بیت الله می پرداختند؛ روبروی کعبه ایستاده نماز می خواندند؛ گرچه مورد استهزاء و تمسخر مشرکین قرار می گرفتند وچه بساکه از آنها اذیٍٍِِِِت و آزار می دیدند،ولی به هر حال دست نمی کشیدند وعبادت خود را در مسجد الحرام آشکار انجام می دادند و بدین سان در اثر اسلام و اقدام بابرکت حضرت عمر رضی الله عنه صفحة جدید ومهمی در تاریخ اسلام برای مسلمین گشوده شد. مسلمانان موفق شدند علناً اظهار وجود نمایند. بدین جهت است که عبدالله بن مسعود رضی الله عنه چنان که بخاری روایت کرده می فرماید:(مازلنا اعزة، منذا سلم. کان اسلامه فتحاً) یعنی از روزی که عمر مسلمان شد، برای همیشه توانا شدیم. اسلامش برای ما فتح وگشایش بود.

فضایل حضرت عمر فاروق رضی الله عنه

1ـ حضرت عمر رضی الله عنه مردی بود الهام یافته، چنان که بخاری از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت کرده که می فرمایند :(لقد کان فیما قبلکم من الا مم محدثون فان یکن فی أمتی احد فانه عمر)یعنی:در امتهای پیش از شما مردانی بودند که به آنها حقایقی الهام می شد، اگر در امت من چنین کسی باشد قطعاً او عمر خواهد بود.

2ـ حضرت عمر فاروق رضی الله عنه لیاقت پیغمبری داشت،چنان که ترمذی و حاکم هر دو از رسول الله روایت کرده اند که فرموده اند: (لو کان من بعدی نبی لکان عمر بن الخطاب) یعنی: اگر من خاتم انبیاء نبودم و بعد از من پیغمبری مبعوث می شد، آن پیغمر عمر بن الخطاب بود».

3ـ حضرت عمر طرفدار حق بود،چنان که ابن ماجه و حاکم هر دو از رسول الله روایت کرده اند که فرموده اند:(ان الله وضع الحق علی لسان عمر یقول به) یعنی خدا حق را بر زبان عمر قرار داد تا حق بگوید» در روایت دیگر آمده است:(ان الله وضع الحق علی لسان عمر و قلبه).

(بخش دوم)

انتخاب حضرت عمر فاروق و عهد نامة ابوبکر صدیق رضی الله عنهما

در ایامی که حضرت ابوبکر صدیق مریض بود، به اشارة او حضرت عمر فاروق برای مردم نماز می گذارد و چون مرگ خود را احساس کرد،عامة مردم را به بیعت با عمر به خلافت دعوت نمود.و مردم هم اکثراً به رأی او رفتند و پس از فوت ابوبکر صدیق به حضرت عمر بن الخطاب دست بیعت دادند.

اولین خطبة حضرت عمر رضی الله عنه در آغار خلافتش

سعید بن المسیب رحمه الله میفرماید: همین که حضرت عمر رضی الله عنه به خلافت رسید،برای خطبه روی منبر رسول الله نشست و پس از ذکر مقدمة خطبه چنین فرمود:(ای مردم می دانم که شما در گذشته از من سختگیری و خشونت دیده اید. رفتار خشونت آمیزم بدین جهت بود که من با رسول الله بودم،غلام و خدمت گزارش بودم.آنحضرت چنان که خدا فرموده است ، نسبت به مؤمنین روف و مهربان بود. من در کنارش مانند شمشیر برهنه بودم،نسبت به هر جسور و بی ادبی که از رأفت و مهربانی رسول الله صلی الله علیه وسلم سوءاستفاده می نمود،امر آن حضرت را اطاعت نموده،اجرا می کردم،نزد آن حضرت همیشه چنین بودم؛تا آن گاه که خدا او را از دنیا برد،او از من راضی بود و من از این بابت خدا را می ستایم و خود را خوشبخت می دانم. بعد از رسول الله نزد ابوبکر خلیفة رسول الله نیز چنین بودم وچنان که میدانید او شخصی آرام بود و در کارش نرمش نشان می داد.لذا من در کنارش مانند شمشیر از نیام کشیده بودم، خشونتم را با نرمش او می آمیختم(تا امور خلافت تعادل یافته به خوبی پیش رود) همراه ابوبکر این چنین بودم؛تا آن که خدا او را از دنیا گرفت، در حالی که از من راضی بود و خدا را از این بابت شکر می کنم و خود را از این حیث نیکبخت می دانم. اکنون پس از ابوبکر خلافت به من رسیده. می دانم که بعضی می گویند: درگذشته با آن که امور ما در اختیار کسی دیگر بود، بر ما سخت می گرفت، اکنون که خلافت به خودش رسیده وامور ما مستقیماً در اختیارش قرار گرفته چه خواهد؟ بدانید که شما برای شناختنم نیازی ندارید که از کسی بپرسید؛ زیرا مرا به خوبی شناخته وآزموده اید.خدارا سپاسگزارم که از پیغمبر مان فهمیدم آنچه را که باید بفهمم،بدانید که آن شدت و خشونتم که دیده اید اکنون چندین برابر شده است،ولی فقط نسبت به ستمگران و برای گرفتن حق ضعفاء و ناتوانان از اقویا و توانگران. من جز در این مورد در مقابل پاکدامنان و پرهیزکاران رخسارم را بر زمین می نهم،ای بندگان خدا! از عقاب خدا بترسید و مرا در امر به معروف و نهی از منکر و در اجرای امور تان که خدا به من تفویض فرموده است،کمک و یاری کنید و همه خیر خواهم باشید).

فتوحاتی که در زمان حضرت عمر فاروق نصیب مسلمانان شد: دوران خلافت حضرت عمر فاروق رضی الله عنه پر از فتوحات بود، دو امپراطوری بزرگ آن زمان در مقابل لشکر اسلام به شکست مواجه شدند. مناطقی که در عهد ایشان فتح گردید بطور مختصر به آن اشاره می کنیم: سرزمین های بزرگ و وسیع شام، عراق، فارس، مصر.

نظام سیاسی در زمان حضرت عمر فاروق رضی الله عنه

دورة خلافت حضرت عمر رضی الله عنه علاوه بر اینکه دوره فتوحات و بسط قدرت وتوسعة دایره حکومت اسلامی و اشاعة دین اسلام بود، نظام سیاسی حکومت اسلام نیز در دورة خلافت این خلیفة راشد بزرگ صورت گرفت. حضرت عمر فاروق در دورة خلافتش سازمانها و تأسیساتی در اسلام به وجود آورد که قبلاً سابقه نداشت. اینک به طور اختصار آنرا به اطلاع خوانندگان گرامی می رسانیم.

چون در عهد خلافت حضرت عمر امپراطوری بزرگ اسلام به وجود آمد. مرکز خلافت هم نمی توانست با آن سازمان ساده که در زمان رسالت و در دورة خلافت خلیفة اول در کار بود از عهدة اداره کردن آن برآید. حضرت عمر رضی الله عنه مملکت امپراطوری رابه رسم سازمانهای دولت ایران و روم به چندین ایالت طبق شرح زیر تقسیم فرمود تا ادارة امور رعایا، حفظ نظم، اشراف بر نظام امور لشکری و ضبط دخل وخرج مملکت کنترول ومنظم شود.

الف ـ تقسیمات کشوری:

1ـ مدینة منوره ـمرکز کشور   2ـ مکه 3 ـ طائف  4ـ صنعاء 5ـ کوفه                              6ـ بصره 7ـ دمشق 8 ـ حمص 9ـ فلسطین  10ـ اردن 11ـ بحرین                            12ـ اهواز 13ـ قنسرین  14ـ مصر 15ـ آذربایجان 16ـ ری 17ـ اصفهان                            18ـ کردستان 19ـ اصطخر 20ـ کرمان به انضمام مکران و سیستان 21ـ فارس                             22ـ خراسان

ب ـتأسیس پولیس:

ج ـتأسیس گمرک.

د ـ تأسیس دوایر و نظام امور مالی دولت.

شهادت حضرت عمر فاروق رضی الله عنه

مدت خلافت حضرت عمر رضی الله عنه ده سال،شش ماه وهجده روز بود و مانند حضرت رسول اکرم و ابوبکر صدیق در سن شصت وسه سالگی بدرود حیات گفت و به عالم اعلا شتافت. حضرت عمر در اثر ضربات خنجر توطئة دشمنان اسلام صبح روز چهار شنبه بیست و ششم ماه ذی الحجه سال بیست وسوم هجرت وفات یافت ودر حجرة ام المؤمنین حضرت عایشه درست جایی که قبل از او حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم و حضرت ابوبکرصدیق مدفون شده بودند و در کنار قبر ابوبکر صدیق به خاک سپرده شد.

دست اندر کاران توطئة قتل عمرفاروق خلیفة مسلمین،یکی هرمزان زردشتی بود،دوم جفینه مسیحی،سوم کعب الاحبار یهودی و نفر چهارم شخصی بود به نام فیروزان مشهور به ابولؤلؤ اهوازی. او نیز زردشتی و غلام مغیره بن شعبه بود و در مدینه به شغل آهنگری اشتغال داشت. این ناپاک اجرای نقشة قتل خلیفة مسلمین را به عهده گرفت و برای این کار هنگام صبح در مسجد کمین نشست و درست زمانی که آن حضرت در محراب مسجد ایستاد و برای افتتاح نماز صبح تکبیر گفت،با خنجری که خودش ساخته بود و آن را زهر آگهین کرده بود،چندین ضربه بر آن حضرت وارد کرد و سیزده نفر دیگر از مسلمین را که خواستند او را دستگیر نمایند نیز مجروح نمود. هفت نفر آنها در اثر شدت جراحت وارده درگذشتند و چون به وسیلة یک نفر از مسلمین که پتو بر رویش انداخت،دستگیرشد،خود را فوراً با همین خنجر کشت تا جریان توطئه فاش نشود. چنان که دیده شد توطئه گران قتل حضرت عمر خودی نبودند بلکه بیگانگان و دشمنانی بودند از قوم زردشتی و یهود ونصاری که ملک ومملکتشان رااز دست داده بودند وبغض اسلام وکینة مسلمین در قلوبشان می جوشید. از حذیقة بن الیمان صحابی جلیل رسول الله روایت است که فرمود:مادامی که حضرت عمر رضی الله عنه در حیات باشد دروازه محکمی بر روی فتنه بسته شده وهمین که آن حضرت از دنیا برود آن دروازه شکسته وفتنه آزاد می شود وبرون می جهد.  رضی الله عنهم اجمعین

برگرفته از کتاب «شیخین» اثر سید عبدالرحیم خطیب